سیمرغ بهترین لحظه ...
سیمرغ بهترین لحظه را هم باید به چشمان تو هنگام خندیدن داد!
#میم_پناهی
- ۱۷ فروردين ۹۷ ، ۰۳:۴۱
سیمرغ بهترین لحظه را هم باید به چشمان تو هنگام خندیدن داد!
#میم_پناهی
دردی درونم هست به اندازه ی دریا!
امشب انگار تنم غرق شدن میخواهد!
#میم_پناهی
دلت که گرفت یه اهنگی پیدا کن،
نفهمی چی میگه!
شاید همون زبون ، زبون دل زبون نفهمت شد و آروم گرفت!
#میم_پناهی
- یکم بد باش ، بذار قدر خوبیاتو بدونن !
+ نمیشه ... خوبی ذره ذره میشه جزو وجودت دیگ حتی اگه بخوای سخت میشه بد شد!
- گاهی باید کارای سختو انجام داد تا همه چی بهتر پیش بره !
+ پیش دیگران همه چی بهتر پیش میره ... ولی اینجا تو دل من یه چیزی مثه اسپند رو اتیش بالا پایین میپره که
خوب باش ... خوب باش !!
من بد نمیشم ...
فقط دیگ سخت خوبیامو نشونه کسی میدم ... خیلی سخت ...
حتی شاید هیچوقت !
#میم_پناهی
عشق با اینکه کمی سرخوش و سهل انگار است
وقت یادآوری خاطره ها هوشیار است!
گریه های سرخود، خوب به من فهماندند
بدترین قسمت دلسوختگی، انکار است
تا خداحافظی اش هیچ نمی دانستم
زندگی بیشتر از مرگ مصیبت بار است
از همان روز که او رفت، خودم فهمیدم
زنده مانی خود مرگ است که بالاجبار است
دست ما نیست، فقط تجربه ثابت کرده
زندگی کردن بی عشق، ادا اطواراست
...
بخت هر جا که به دست کسی انگشتر داد
آن طرف قسمت دستان کسی سیگار است
#علی_صفری
گوشی را برداشتمو شماره را گرفتم
بوق بوق بوق و باز هم " لطفا پیغام خود را بگذارید " ...
خسته شدم از این همه پیغامهایی که کسی پیگیرشان نمیشود
اما باز هم نتوانستم بدون پیغام قطع کنم
برایش گفتم نمیخواهی جواب بدهی؟
چند روز و چند ماه دیگر باید بگذرد تا دلت را صاف کنی ؟
چند پنجشنبه دیگر باید پیغام بگذارم تا خیالت راحت شود ؟
تا کمی ان حرص وامانده را کنار بگذاریو این گوشی را برداری؟
ولی این بار میخواهم خودم برایت خط و نشان بکشم
میخواهم قسم بخورم که بار اخر است شماره ام میفتد روی تلفن خانه ات
میخواهم اگر اینبار جواب ندادی راهم را بکشم و بروم
پشت سرم هم نگاه نکنم !
هی گفتم هی گفتم هی گفتم
یکدفعه خانوم جان از ان سر خانه داد زد
زبانت لال شود تلفن سوخت ، گوشی را برنمیدارد حالا هی تا صبح به بهانه بار اخر بودن حرف بزن !
برایش گفتم
میدانم قول دادم بار اخر باشد ولی میبینی که خانوم جان دوباره گیر داده ، شب که خوابید زنگ میزنم بقیه حرفها را میگویم و بعد دیگر خداحافظی میکنم !
سرم را آوردم بالا دیدم خانوم جان وایستاده جلو در اتاق و زل زده است به من
اب دهانم را قورت دادمو گوشی را گذاشتم !
بعد هم رفتم سمت رختخواب !
گفت کجا ؟ از کی تا حالا شام نخورده میخوابی ؟
گفتم خانوم جان میل ندارم !
گفت غلط میکنی میل نداری!
وقتی جرات خدافظی نداری برای چی هرشب خدافظی میکنی؟؟
گفتم خانوم جون جرات ندارم ولی ادم وقتی هی به خودش تلقین کنه یه جا جرات پیدا میکنه !
گفت ادمایی که جرات خدافظیو برای اولین بار ندارن ، هیچوقتم پیدا نمیکنن
فقط اگه بعد یه خدافظی دیگه حرف نزنن، انتظارشونو تو دلشون تحمل میکنن !
کافیه اون یه نفر تا اون وقتی که دیر نشده برگرده ، اون وقته که یادشون میره یه روزی خدافظی کردن!!
#میم_پناهی
تو هر شرایطی بخند !
نمیدونی خندیدن چه معجزه هایی میکنه !!
وسط شادی هات ، با صدای بلندتر
وسط گریه هات ، به سختی
حتی وقتی نمیشه ، خندیدنو تو ذهنت مرور کن
میشه باهاش تظاهر به خوب بودن کرد
میشه باهاش واقعا خوب بود
حتی خندیدن میتونه اشکتو دربیاره !!
این آخریو تازه فهمیدم ، وقتی میخندیدو من یواشکی از دور نگاهش میکردم ...