میم پناهی | پناهِ آخر

نویسنده و شاعر

میم پناهی | پناهِ آخر

نویسنده و شاعر

۱۱ مطلب با موضوع «اشعار میم پناهی» ثبت شده است

شعر ریشه من

میم | شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۳۵ ق.ظ

 

متعلقی به قلبم تب تند سینه من

تو ترنم بهاری رگ و خون و ریشه من

 

همه جا خبر رسیده که رسیده جان به جانان

همه جان فدای چشمت، غزل رسیده من

 

دختر دیار باران، متولد زمستان

هدیه ٔ خدا به قلبم باور همیشه من

 

به نگاه تو رسیدم به مقام عشق داری

معجزه تو و نگاهت، دین من فریضه من

 

که به غیر تو نخواهم برسم به زندگانی

متعلقی به قلبم تب تند سینه من

 

برای تو، زیباترین اتفاق عمر من♥️🦋

#میم_پناهی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۳ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۳۵
  • میم

ماندگار - محمد پناهی

میم | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۳۶ ب.ظ

تصویر محمد پناهی

 

 

شعر ماندگار

-

دارم تحمل می‌کنم، مغموم بودن را ...
پای کسی که رفته است، اینگونه ماندن را ...

وقتی که بخش ماندگار خاطره هستی؛
بی جا تو تمرین میکنی، از یاد رفتن را ...

تو ماندگاری در دلم، اما تو بعد از من
تکذیب کن عشق مرا! اصلا خود من را!

با لشکری از از خاطره تنها شدم، برگرد!
با دست خود تیری بده افراد دشمن را ...

این رسم دنیا بود؛ قانونی که بی رحم است،
طوفان که رفت از یاد هم بردی تو مامن را ...

داری تماشا می‌کنی پیش کسی شادم؛
من ساکتم از چشم من بشنو تو شیون را ...

حال مرا زانو بغل کردی، تو می‌فهمی؛
چون انتهای نامه‌ ها لبریز بودن را ...

#ماندگار♥️🦋
#میم_پناهی 
#ترنج - نوشته شده در خرداد و تیر ۱۳۹۹

  • میم

مجبور به دلتنگی

میم | دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۵۳ ب.ظ

تو در اغوش کسی غیر خودم جا نشوی!♥️
به خدا پیش کسی غیر خودم ما نشوی!

هر طرف راه شود چون تو بخواهی بروی!🦋
نروی! غم نشوی! جان مرا پا نشوی!

امدی زندگی‌ام گرم نگاهت شده است!♥️
نروی غصه شوی، باعث سرما نشوی!

مثل پرواز و قفس، جان من و رفتن تو🦋
من مسلمان توام، ماه! تو ترسا نشوی!

زندگی را که فقط مرگ تمامش نکند♥️
مرگ یعنی که به دنیای کسی جا نشوی!

تو منی، ماه منی، دور، ولی ماه! ببین!🦋
به خدا پیش کسی غیر خودم ما نشوی!

#میم_پناهی
#مجبور_به_دلتنگی!♥️🦋

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۵۳
  • میم

ضمیر

میم | دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۵۳ ب.ظ

در عشق تو چون عاشق چشم بسته ترم من،
پیش همه کس شاعرِ برجسته ترم من!♥️

دیدی که کَسی خَسته شود از نفسِ خود؟
پیشَم که نَباشی تو، از آن خسته ترم من!🦋

من سوختم و مُهر زدم ‌بر لبم از درد!
گفتم تو نبینی که دَمی خسته ترم من!♥️

گفتم بکشم درد و پریشان نشوی تو ‌‌‌...
گفتی که پریشان که نه! دلبسته ترم من!

در پاسخِ این جمله‌ی خوبی که تو گفتی،😬
باید که بگویم به تو وابسته ترم من!☺️

چِشمِ تو شده باعث این شعر و غزل ها
پیش همه کس شاعرِ برجسته ترم من...☺️

#ضمیر 
#میم_پناهی♥️🦋

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۵۳
  • میم

کاش بودی

میم | دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۵۲ ب.ظ

از غم دوری جهانم بغض سنگینی گرفت!
من نوشتم کاش بودی بغض غمگینی گرفت!

خیسی چشم و نفس تنگی و درد و سرفه ها!
ناگهان از بغضِ قلبم دردِ خونینی گرفت!

مادرِ خسته دلم حال مرا دید و شکست !
کلِ دنیا را جنونِ غرقِ نفرینی گرفت!

این جهان جایی برای قلب غمگینم نداشت!
ناگهان جان پدر را حس بدبینی گرفت!

یاد ایام قدیم و یاد عشق و فاصله!
خانه پیش چشم مادر درد دیرینی گرفت!

درد دوری تو یک کاشانه را ویرانه کرد!
خنده های برلب من حس تمرینی گرفت!

اخرین دیدار ما دور از هم و با نامه شد!
من نوشتم کاش بودی بغض غمگینی گرفت!

نام شعر: 'کاش بودی' (http://t.me/mimpe)
#میم_پناهی ♥️🦋

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۵۲
  • میم

فاصله اجباری

میم | دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۵۱ ب.ظ

می‌شود رفت ولی فاصله پایان دارد!
عشق، غمیگن و پر از درد؟ نه! درمان دارد!

می‌شود با تو به ما بودنمان فکر کنیم ...
دل به این جملهء من سخت تر ایمان دارد!

دست در دست و در آغوش، بخوابیم شبی ...
این خیالات قشنگیست که جریان دارد!

من همانم که کسی مثل من عاشق نشود!
قلب من عطر تو را بر تنش هر آن دارد!

قهر و اخمِ تو و جنگ و سرِ دعوا با هم،
ارزشی بیشتر از خنده‌ی شاهان دارد!

گاهی از فاصله ها حال دلم بد شده‌است
می‌شود رفت ولی فاصله پایان دارد!

#فاصله_اجباری
#میم_پناهی ♥️🦋🙃

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۵۱
  • میم

دلیل بودنم!

میم | دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۵۰ ب.ظ

به یادت قانعم حتی! خیالت را نگیر از من ...
دلیل بودنم! حسِ محالت را نگیر از من!

تو بودی که دل من را خودت پرواز میدادی!
پناهِ آخری ای عشق، بالت را نگیر از من!

شبیه‌ قهوه‌ء تلخی که می‌ارزد به نوشیدن،
که باب میل این جانی! تو فالت را نگیر از من!

مگر از عشق جز دوری به ما چیزی شده قسمت؟!
ولی با این همه عشقِ وَبالت را نگیر از من!

" تنفس از هوایی که تو کردی باز دم از خود،
به یادت قانعم حتی! خیالت را نگیر از من!"

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۵۰
  • میم

محال 98

میم | چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۳۷ ب.ظ

اخر که میبوسم تو را در انتهای این کتاب♥️
اخر بغل می گیرمت در چهار راه انقلاب🦋

اخر که می فهمند همه محو نگاه تو منم🍁
یک شب تورا میبوسمت حتی اگر باشد به خواب♥️

هر بار اسمت امده شعری شدی در دفترم🍂
شب ها بغضم گریه شد وقتی نبودی وقت خواب🦋♥️

یک بار خوابم امدی از گریه ها دورم کنی🌙
گفتی که تو مال منی حالا در اغوشم بخواب🌙♥️

اغوش تو در خواب و چون دیوانه ها بوییدمت🦋♥️
ای کاش روزی هم نبود و خواب بودش افتاب🌝

چون ماه دوری و دلم در ارزویت مانده است🌙
وقتی به فکرم نیستی چون اب هستم در سراب🙂

از کودکی هنگام شب اغوش مادر دیده بود🙃♥️
این تن که غمگین است و هم خوابیده با قرص عصاب☕️♥️

این جان بی کس را توهم غمگین تر از اینش نکن😞
دیدی که قلب خسته ام غمگین شد و رفتش به خواب🙃

شهری به من دیوانه گفت انجا که می دیدم تورا😊♥️
گفتند او مال تو است اما تو میبینی به خواب😞♥️

درد من دیوانه را غیر از خودت چاره نکن🦋
پیشم بیا بوسه بزن جان مرا بی اضطراب💋♥️

نام شعر: " محال "🦋
شاعر: " میم پناهی "♥️
پ ن: شعر دارای اختیارات شاعری خیلی زیادی(😄) زیادی می باشد.🌙

  • میم

پیغام - 98

میم | چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۳۵ ب.ظ

میفرستم به تو پیغام پس از هر پیغام!
پاسخت مثل نجات پسری از اعدام !

مثل یک‌ طفل زمین خورده‌ء بازی بودم!
قبل تو خسته و با عشق موازی بودم!

مثل سیگار خطرناک ترینت بودم!
خودکشی بودم و هولناک ترینت بودم!

مثل حالِ بَده " ماه دل من بیداری؟"
مثل زوری شدنِ "بنده وکیلم؟ آری!"

مثل مردی که شبی در تو وطن میگیرد!
یک شب آخر منِ تو در تنِ من میمیرد!

نکند موی مرا دست کسی شانه کند؟
خاطره جان مرا خسته و دیوانه کند؟

نکند جان مرا باد به یغما ببرد؟
نکند بوی تو را باد به هر جا ببرد؟

نکند اسم‌ تو را غیر من اواز کند؟
که همین مصرع بالا غمی آغاز کند!

نکند حال مرا دیده رهایم بکنی؟
من محمد شده ام تا تو صدایم بکنی!

تو محالی و به ممکن شدنت درگیرم!
من همانم که تو غمگین بشوی میمیرم...

من فقط عاشق بی چون و چرایت بودم!
تو تمام من و من هم که فدایت بودم!

کاش یک شب برسی سر به خزانم بزنی!
کاش پروانه شوی به آسِمانم بزنی!

کاش مهمان کنمت باز شبی در تختم!
مینویسم ‌به تو از بخت بد بدبختم!

شب بخیر ای که تویی باعث این حال خراب ...
شب بخیر هم نفسم، ماه من اسوده بخواب!

#میم_پناهی 🦋♥️

  • میم

پاییز - 98

میم | چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۳۳ ب.ظ

فصل پاییز است و باران می‌دهد بوی تو را
باز شانه می‌کند دست کسی موی تو را

 

عده‌ای از رعد و برق بغض من شاکی شدند
خواب دیدم مثل هر شب موج گیسوی تو را ...

 

باز وقت بارش باران دعا می‌کردم و
مادرم می‌گفت: آمین! دیدن روی تو را

 

باز فصل بارش باران از چشم ‌من است
کاش صاحب می‌شدم‌آن چشم و ابروی تو را ...

 

من کجا باید بگردم تا تو را پیدا کنم ؟
باز پاییز است و دنیا می‌دهد بوی تو را ...

 

#پاییز ♥️🦋🍁
#میم_پناهی 
#غزل

  • میم

" پناهِ آخر "

میم | چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۲۶ ب.ظ

و آغوش است درمانِ دلی که گاه میگیرد!♥️
پناه اخرِ قلبم تویی هرگاه میگیرد!🦋♥️

 

به سمت تو کجا کی باز راهی شد دلِ تنگم؟!🍁
که از بغضِ دلم گاهی دلِ این راه میگیرد!🙃

 

تو زیبایی و دلبر هم، تو را من ماه میگویم!🌙
برای این منِ بی کس، دل آن ماه می‌گیرد؟!🍂
(گفت: میگیرد!)🍂

 

ولی هرجا که میگیرد دلت ای ماهِ قلب من!🍁🌙
الهی من فدای تو که دل بیگاه میگیرد!♥️🦋

 

کجا باید بگردم من به سمت بویی از مویت!♥️🍂
که باران عطر مویت را به خود دلخواه میگیرد!♥️🦋

 

بغل کن چون جهان دیگر برایم جای امنی نیست!🍁🦋
و آغوش است درمانِ دلی که گاه میگیرد ...♥️🦋

 

#میم_پناهی ♥️🦋🍁♥️🌙

  • میم