ماندگار - محمد پناهی
میم | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۳۶ ب.ظ
شعر ماندگار
-
دارم تحمل میکنم، مغموم بودن را ...
پای کسی که رفته است، اینگونه ماندن را ...
وقتی که بخش ماندگار خاطره هستی؛
بی جا تو تمرین میکنی، از یاد رفتن را ...
تو ماندگاری در دلم، اما تو بعد از من
تکذیب کن عشق مرا! اصلا خود من را!
با لشکری از از خاطره تنها شدم، برگرد!
با دست خود تیری بده افراد دشمن را ...
این رسم دنیا بود؛ قانونی که بی رحم است،
طوفان که رفت از یاد هم بردی تو مامن را ...
داری تماشا میکنی پیش کسی شادم؛
من ساکتم از چشم من بشنو تو شیون را ...
حال مرا زانو بغل کردی، تو میفهمی؛
چون انتهای نامه ها لبریز بودن را ...
#ماندگار♥️🦋
#میم_پناهی
#ترنج - نوشته شده در خرداد و تیر ۱۳۹۹